کجا روم که لحظه ای
غمت مرا رها کند
کجا به غیر کوی تو
که غم مرا صدا کند
چه عاشقانه با غمت
تمام عمر من گذشت
چه بی ثمر بدون تو
زدم به راه کوه و دشت
چرا خیال روی تو
نمی رود ز یاد من
چرا خدای عاشقان
نمی رسد به دادمن
تمام خانه ام شده
پر از غم شبانه ات
امان از آن شرر که زد
نگاه عاشقانه ات
تو از کنار عشق من
چه بی بهانه رد شدی
تو خوب من بودی ولی
چه عاشقانه بد شدی
طنین خنده های تو
نمی رود ز یاد من
چرا خدای عاشقان
نمی رسد به داد من