فاصله برامون معنی نداشت....
ابر بهاره تو چشماش...
فاصله برامون نداشتش
هیچ معنیو مفهومی نخواستش
که بایه دید عاشق بشه
چون یه ترسی داشتش اون از عشق
نمیخواس دیگ تکرار کنه
اشتباه وکاری که گذشته
ابره بهاره تو چشماش
گونه هام خیس میشن با اشکاش
میریم یه جای دوری
که نباشه هیچ کس
نمیزارم دلتو
بشکونش با حرف
در اغوش میگیرمت
ضربانم ست شه
تو بخندی بِیب من
تا غما ازم دورشه...
هرجایی که میری زود برگرد
بی تو شبام تاریک و سردن..
وقتی دوری قلبت با منه
جسمت خواب و روحت پیشمه..
میدونی پشت تلفن خوابت میبره تا خود صبح صدای نفساتو شنیدن چه حس قشنگی داره
بیا پیشم عزیزم من به خنده ی تو مریضم
فرقی نداره که اصلا دور باشی یا که نزدیکم
حال دلم باتو خوبه و ته قلبم میلرزه
تجربه ی این احساس داره بهم میگه میارزه..
میریم یه جای دوری
که نباشه هیچ کس
نمیزارم دلتو
بشکونش با حرف
در اغوش میگیرمت
ضربانم ست شه
تو بخندی بِیب من
تا غما ازم دورشه...
هرجایی که میری زود برگرد
بی تو شبام تاریک و سردن..
وقتی دوری قلبت با منه
جسمت خواب و روحت پیشمه..
