منمو یه چاردیواری نور شمع و بوی عود خسته از این شب بیداری
منم و درگیری ذهنی فکر اینکه تو الان خوابی یا عین من بیداری
دل بیچاره حالا زندونیه چهار تا در و دیواره
مگه میذاره چشم به راهت باشم
از چشمام همش بارون میباره
هنوزم که هنوزم که هنوزه
یه جای خالی تو سینم میسوزه
هنوزم که هنوزم که هنوزه
برام عادی نشد این زخم کاری سینه سوزه
هنوزم که هنوزم که هنوزه
یه جای خالی تو سینم میسوزه
هنوزم که هنوزم که هنوزه
برام عادی نشد این زخم کاری سینه سوزه
اگه اسمم یه روزی یادت افتاد
اگه راهت یه روزی اینورا خورد
بیا لااقل خداحافطی کنم باهات
بیا اینجا یکی از انتظار مرد
دل بیچاره حالا زندونیه چهار تا در و دیواره
مگه میذاره چشم به راهت باشم
از چشمام همش بارون میباره
هنوزم که هنوزم که هنوزه
یه جای خالی تو سینم میسوزه
هنوزم که هنوزم که هنوزه
برام عادی نشد این زخم کاری سینه سوزه
هنوزم که هنوزم که هنوزه
یه جای خالی تو سینم میسوزه
هنوزم که هنوزم که هنوزه
برام عادی نشد این زخم کاری سینه سوزه