خوش نشستی به قلبم
به موقع به دادم رسیدی
چون من عاشق به عمرت
تو نه دیدی نه شنیدی
چه بگویم چه نگویم
رنگ رخسار خبر میدهد از سر درونم
بردی دلم را ناز شصتت
کفر اگر نیست تورا میپرستم
دیوانه ام چون تو دیوانه پسندی
جانم برودم لحظه ای گر تو بخندی
قلبم به تو شد مبتلا
چشمانت کرد راز مرا برملا
با تو خوش است پایان کار
بی تو برود راهم به نا ک