من آرزوهامو تو دستای تو پرَپَر کردم
هر چی که احساسه تو چشمای تو باور کردم
گفته بودم دوری شاید حالمو خوب کنه
ولی من حالِ خودم رو بی تو بدتر کردم
زیر نور کوچه های بی برو برگشتت
دیگه سایه ی نمونده زیر پای خستم
من نه می بخشم و نه بخشیده میشه قلبم
نه دیگه منتظره معجزه میشه دستم
قلبِ من ترسیدی کاشکی می پرسیدی
می مونه یا میره دیر اینو فهمیدی
یادت هست با چشمات دنیاتو بخشیدی
از دستات می رفت و با چشمات می دیدی
دیدنت بزرگترین حادثه دنیام بود
دنیایی که با وجودت توی رویاهام بود
هر قدم که اومدم پیش تو باشم رفتی
از همون اولش این ترس توی این پاهام بود